پرواز فرشته کوچولوپرواز فرشته کوچولو، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

پرواز یک فرشته

......

1396/8/3 16:09
282 بازدید
اشتراک گذاری

برگشتیم خداروشکر...همه چیز امن و امان بود جز چند تا گلدونم که کامل خشک شده بودن .دیگه هیچ وقت گل نمی خرم اعصابم خورد شد

چند ساعتی تهران موندیم تا بتونیم مادربزرگ رو ببینیم خداروشکر عملش خوب بود و توی بخش اوردنش.کلی عمه ها هم تشکر کردن که با اون همه خستگی و دوری راه اومدین

بعد از این که ساعت ملاقات تموم شد دو سه ساعتی تا پرواز زمان بود عمه کلید خونش رو داد که بریم اما یکی از اشنایان دور هم توی بیمارستان اومده بود ملاقات که نگذاشت ما  بریم خونه عمه و با اصرار ما رو برد خونشون.این خانم مشکل جسمی داشت(بدن بدون مو) که با اقایی نابینا ازدواج میکنه.انقدر این دو تا انسان قلب بزرگ و مهربونی داشتن که ما شرمندشون شدیم اگه خدا یک چیز رو ازشون گرفته ولی قلب بزرگ و مهربونی به هردوتاشون داده.شام درست کرد و خوردیم برای اینکه ما احساس راحتی کنیم به من گفت بیا با هم شام درست کنیم و قسم داد که باید هر وقت اومدین تهران بیاین پیش ما.روز بعدش هم راهی جمکران بودن که از همون جا بهم زنگ زد و گفت عروسکی برات گرفتم نیت کن که ان شاالله تا سال دیگه حاجتت رو بگیری....انسانیت هنوز هم پیدا میشه

اخر شب هم برگشتیم دو روز دارم کار میکنم ولی هنوز تموم نشده تازه هنوز ماشین و وسایل توش نیومده هنوز.شستن و مرتب کردن اونها هم چند روزی وقت میبره..امتحان زبان هم دارم و در این مدت هیچ چی نخوندم

**وقتی میرفتم بیمارستان قلبم داشت از قفسه سینم میزد بیرون.تصور و یاداوری اون روزهای سخت توی تهران برام زجر اور بود ولی توی بیمارستان از عمه ها خیلی واردتر بودم و نترس تر و اگه اونجا بودم خیلی کمکشون میتونستم بکنم.اما نمیشد و من هم توانش رو ندارم .به واضح میشد دید قویتر شدم در شرایط سخت اما این قویتر بودن بهای سنگینی برام داشت

 

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

داغ دار
3 آبان 96 16:34
دل های مهربون هنوز هستند ولی خیل کمن
مامان یک فرشته
پاسخ
بله همین طوره
الهه
4 آبان 96 22:15
سلام اجی خوبی ان شاءالله که همه چی به خوبی انجام بشه اجی
مامان یک فرشته
پاسخ
ممنون عزیزم
خورشيد
4 آبان 96 23:19
عزيزم خوش اومدي به خونت چه خوب كه فأميل را هم ديدي بله انسانيت هنوزم هست و همين طور معجزه اميدوارم پيامبر مهرباني به تو معجزه نشون بده
مامان یک فرشته
پاسخ
ممنون خورشید جان...مرسییییی از دعای قشنگتمحبت
سیمرغ
6 آبان 96 12:21
خوش آومدی به خونت خواهر جون بله هنوز آدم های خوب هم هستن و وقتی تو خودت هم خوب باشی مهربونی اونا چندین برابر میشه انشالا به زودی زود خدا دلت رو شاد میکنه توکل کن به خدا
مامان یک فرشته
پاسخ
کجایی تو ؟ چرا نمینویسی؟ ممنون عزیزم.برای شما هم همچنین
باران
6 آبان 96 21:42
به خونه ات خوش اومدی ایشالا به گفته اون فامیلتون به زودی حاجت روا بشی
مامان یک فرشته
پاسخ
ممنون باران جان .ان شاالله به اتفاق دوستان وبلاگی
مادربالفعل
8 آبان 96 19:28
قبلا از تهران خوشم نمیومد الان متنفر شدم یاداور سختی و درد قطعا برای تو خیلی بیشتر
مامان یک فرشته
پاسخ
اره تازه همون بیمارستان نبود و گرنه من هم بستری میشدم...مادربزرگم بیمارستان شهید رجایی بود اونجا یاد تو افتادم چون یادمه گفته بودی اون بیمارستان رفتی...از خدا میخام که روزهای شادت خیلی خیلی زود از راه برسه
خاله ریزه
15 آبان 96 11:21
سلام عزیزم خدا رو شکر که بسلامتی برگشتین. خدا به مادر بزرگ مهربونتونم سلامتی عنایت کنه . چه زوج خاصی. خدا بهشون سلامتی بده ان شاالله که حاجت روا میشه اون خانوم مهربون.
مامان یک فرشته
پاسخ
ممنون عزیزم..الهی همه سلامت باشن و مریضی از همه دور باشه.باورت نمیشه خاله جون چه رفتار و برخوردی با هم داشتن.از صد تا زوج های امروزی مهربونتر و عاشق تر